وقتی از خانهاش پرسیدم، پاسخی در جواب داد که بیش از آنکه مضحک یا حتی ترسناک باشد، اندیشمندانه به نظر میرسید. جوانی بود از اهالی دهکده جهانی،
مانند همه ما لباس پوشیده بود،
مانند همه ما راه میرفت،
مانند همه ما صحبت میکرد،
علم و آگاهی اش آنقدر فراتر از ما نبود که او را «یک جزء از کلِ» به تمام معنی ندانم.
اتاقی پر از نور خورشید تابستانی و بازی سایههایی از جنس رنگ؛ که با هر وزش نسیم در حیاط خانه و عبور نور از لابهلای برگ درختان و برخورد آن با اُرُسیهای رنگارنگ، به وجود میآیند، با صدای آواز پرندگان در حیاط میآمیزد و” انسان” را که در انتهایاین اتاق زیبا -دوربین به دست-ایستاده است، مسحور مینماید. انسان موضوع تمام این طنازیهای مصنوع است. موضوع معماری همیشه انسان بوده.
در گوشهای از خانه طباطباییهای کاشان با او آشنا شدم. درحالیکه مانند یک معمار وطن پرست تلاش میکردم گوشهگوشههایاین خانه را برای چند دهمین بار به کمک دوربین خود ثبت کنم و در حالی که به ویزور دوربینم خیره شده بودم تااین بار کادری ببندم که دیگر مو لای درزش نرود و زیباییهایی که با تمام وجود حس میکردم را به قولامروزیها کپچر کنم، از جلوی کادرم عبور کرد. هیچ وسیلهای همراهش نبود، نه دوربینی یا کاغذی یا تخته شاسیای ؛ تنها «حضور»ی بود میان جرم خانه. از او خواستم همان مسیر را یک بار دیگر تکرار کند، تا من - بالاخره – بهترین عکسم را به کمک حضور او در کادر، ازاین معماری زیبا بگیرم. با لبخندی پاسخ مثبت داد و بعد صدای شاتر...
به سمتم آمد و پرسید :
- عکاسی؟
- نه، معمارم، عکاسی هم میکنم. همزمان به عکسی که گرفته بودم نگاه کردم، به زیبایی لحظهای که او معلق در فضای خانه قدم بر میداشت نبود. گویا مصنوعیتی دراین کادر بود، مانند مصنوعی بودن تمام کادرهای قبلیام. با او آشنا شدم به من گفت عکاس است، واین موضوع بیشتر متعجبم کرد. از او پرسیدم: پس چرا دوربینهایت همراهت نیستند؟ گفت: امروز نیامدهام خانهها را ثبت کنم، آمدهام خانهها را حس کنم.
وقتی از خانه اش پرسیدم، منتظر هر پاسخی غیر از پاسخ او بودم.
-خانهام را اگر بپرسی : www.[...].com
این مقاله در قالب خانه / آرمان تلاشی است برای ارایه تصویری پیشرو از آینده خانه به عنوان یک «مقدس/مکان» به شکل یک مفهوم، و نه یک جسم.
مقدمه
تنها کافیست تا واژهی «خانه» بیان شود ، تا خاطرهها، آرمانها، نشانها و یادها در ذهن شنونده به وجود بیایند. برای درک این واژه، و داشتن تصویر روشنی از آن، نه نیازی به علم و فرهنگ والا است، نه نیازی به حس و هنر، نه نیازی هست که ملیتی خاص داشته باشیم، یا الزاما شهرنشین یا روستایی.
«خانه» مفهومیاست فراتر از مکان، ماده یا جسم، خانه حس است و خاطره. کدام خانه زیباتر است؟ این سوالی است که از هرکس بپرسیم پاسخی متفاوت مییابیم ؛ در واقع ارزشگذاری خانه بر مبنای فرم، ابعاد، مکان یا عملکرد نیست بلکه بر مبنای حسی در آن ، یا خاطرهای از عملکردهایی که درون آن داشتهایم، استوار است. پیش از آنکه ابعاد اتاقی در ذهن ما متصور شود یاد خاطراتی از حضورمان در آن اتاق میافتیم. یا قبل آنکه درختان سرو و مکان جایگیری آنها در خانه به عنوان سایهبان به یادمان بیایند، یاد تاب آویزان از آن درخت در دوران کودکی میافتیم. و این حقیقت است که خانه را قبل از جسم بودن، تبدیل به یک «حس- مکان» نموده است. حس- مکانی مقدس که برای بیننده احترام برانگیز است واین احترام نه به علت ابعاد، مصالح، نور و... بلکه به علت احساس تعلق و وابستگی به وجود میآید.
در ابتدا پاسخش برایم عادی بود، این روزها خیلیها روی کارتهای ویزیت به جای آدرس، سایت اینترنتی یا ای- میل خود را مینویسند. گفتم : « خانه خودت را میگویم»، پاسخ قبلیاش را باز هم تکرار کرد. ابتدا پاسخش به نظرم مضحک آمد. اصرارش بر اینکه یک آدرساینترنتی، خانهام است وادارم کرد که بپرسم : « منظورت چیست؟» در پاسخ گفت « مگر خانه چیست؟ مگر چیزی فراتر از تعلق خاطر، جایی برای زندگی کردن و تکرار روزمرگیهاست؟ خوب سایت من برایم همهی این کارها را میکند. در واقع من در آنجا زندگی میکنم. روزی هشت – نه ساعت در آن مشغول سِرف هستم. با دوستانم چت میکنم، از اخبار روز مطلع میشوم جدیدا خریدهایم را هم به لطف بانک […] توی اینترنت انجام میدهم. عکسهایم را برای خبرگزاری ای-میل میکنم، و آنها که شخصیتر است برای عموم در ساب-پیجام آپ لود میکنم.گاهی فیلم میبینم، گاهی به موسیقی گوش میکنم... خلاصهاینکه تا وقتی سقفی بالای سرم باشد و چهار تا دیوار دوروبرم، خانهام توی مونیتور است... »
جوابش از روی سادگی نیست، دیگر مضحک هم نیست. همین اتفاق برای من هم میافتد، میدانم برای خیلی از ما میافتد. پاسخی که به سوال ساده روزمره من داده شده،کم کم اندیشمندانه مینمود !
خانه / گذشته / حال
در گذشتهای بسیار دور انسانها جهت تامینامنیت، وارد غارها شدند واز میان برگهای سبز درختان به دشتها نگریستند و حس تعلق خاطر خود را در میان طبیعت جستجو کردند ؛ در گذشتهای بسیار نزدیک، انسانها، از فراز برجهای مسکونی خود از لا به لای سنگها و شیشهها، به شهرهای بیانتها و عمودی نگریستند و حس تعلق خاطر خود را در مصنوعات فیزیکی جستجو کردند.
این داستان در آینده چگونه نگاشته خواهد شد؟
حس تعلق خاطر به مکان، در طول تاریخ بشریت در حال تغییر است، و این مطلب نشان از آن دارد که این حس،امری فطری نیست. بلکه روح زمان بر آن تاثیر میگذارد و آن را متحول میکند.
سوالی که مطرح میشود این است : آیا تحول در انسان، از ابزار و مصنوعات گرفته تا روحیات، شیوههای زندگی و اخلاق و روابط اجتماعی، در بازههای زمانی بزرگ پیشبینیپذیر است؟
جواب دنیای امروز بهاین سوال بنا به اسناد و مدارک قرن بیست و یکمی، (که به راحتی میتوان واژه « بیست» را از کنار آن»یک» حذف کرد، بی آنکه لطمهای به فرهنگ جهانی امروز وارد شود، گویا در آن بیست قرن مکتوب و چندین قرن نا نوشته یکسره خواب بودهایم، و تنها، هشت – ده سال است که بیدار شدهایم. ) کاملا روشن است : «خیر. آینده رفتار، روابط، مصنوعات انسان، کاملا غیر قابل پیش بینی و به سرعت زیادی در حال تغییر است. «
علت این امر را میتوان در سرعت پیشرفت علم، تغییرات آب و هوایی و زیست محیطی، رشد جمعیت، جهانی شدن و از بین رفتن مرزهای فرهنگی به علت توسعه ارتباطات به کمک مدیا ، دانست.
دراین دنیای پرش کیهانی (به قول چالز جنکس)، ابزار بیان در حال تغییرند، واژهها در حال تغییرند. به همین متن نگاه کنید، امکان بالا رفتن سطح درک ازاین متن، در کامپیوتر و به کمک لینکها و دائرالمعارفهای آنلاین، بسیار بالاتر از امکان فهم آن در قالب یک تکست یا بیان و روخوانی است. واژههای زندگی تغییر کردهاند. تعداد زیادی واژه جدید در محاوره روزمره ما استفاده میشوند که تا ده سال قبل حتی وجود هم نداشتهاند. واژههای فراوان که باید با زیرنویس و پانوشت هر کدام را به تفصیل برای نسلهای گذشته توضیح داد، درحالیکه هر نوجوانی معنی آنها را میداند و زندگی امروز بدون آنها غیر قابل تصور است.
واژههایی مانند، وب ،اینترنت ، کامپیوتر ، موبایل ، اسام اس ، چت، گوگلینگ ، و...، همهی این تازه واردان، محصول انقلاب الکترونیکی هستند که اواخر دهه 1960، و با فراگیر شدن کامپیوتر، تلفنهای بیسیم و... در دنیا رخ داد و با فراگیر شدن اینترنت در دهه 90 تغییری اجتناب ناپذیر ایجاد کرد. هرچند فراگیری این امر بیشتر در جوامع شهری دیده میشود، ولی تصور گسترش آن به جوامع کوچک تر روستایی و دورافتاده، امر مشکلی نیست.
امروزه اکثر فعالیتهای روزمره اجتماعی (خواندن کتاب، برداشت ازحساب بانکی، اطلاع از زمان شروع کنفرانسها،امور اداری، شنیدن موسیقی، یا دیدن یک فیلم ) به کمک مدیا صورت میگیرد. حتی تماس با دوستی که در کشوری در دوردست، یا در اتاقی چسبیده به اتاق ما به کمک مدیا میسر میگردد. دراین دنیای مدرن امروز ، فاصلهها دیگر با مکان سنجیده نمیشوند. امروز وقتی میخواهیم فاصله خود و مخاطبمان را بسنجیم، امکان دسترسی بهاینترنت آنجا را بررسی میکنیم و اینگونه است، که دهستانی در گوشه آلاسکا از بخشی از شهر خودمان نزدیکتر میشود.
این گونه است که فاصلهها هم تغییر کردهاند واین بهاین معناست که معیارها تغییر کردهاند، واین تغییرات است که ما را وادار میکند دنیا را نه تنها از لحاظ دما، علم یا پوشش انسانها، بلکه از لحاظ مفاهیم هم در حال تغییر بپنداریم.
با توجه به آنچه گفته شد، زندگی روزمره امروز بسیاری از انسانها، در ضد مکانی به نام اینترنت (یا دنیای مجازی ) اتفاق میافتد. این ضد مکان از شاخصههای محل زندگی انسان، تنها سقف و محلی برای نشستن، را به ارث برده است.
در همین مکان ثابت انسان قرن بیست و یکمی، مکانها و فضاهای متفاوت را تجربه میکند. ارتباطات روزمره خود را برقرار میکند بی آنکه مکان فیزیکی خود را تغییر دهد. واین تصویری است از زندگی امروز بشر، که «مکانیت» برای او معنی تازهای پیدا کرده و دیگر با نصف النهارهای جغرافیایی سنجیده نمیشود. تنها، امواجی که بتوانند اطلاعات را به وی برساند و اطلاعات وی را به دیگران ارسال کند، کافیست که وی به صندلی خود میخکوب شود و درون صفحه مونیتور مکانها، فضاها، و حتی زمانها تغییر کنند.
این صفحه مونیتور جایی است که او به امور روزمره خود میپردازد، جایی که او بدان تعلق دارد،
این صفحه مونیتور خانه امروز انسان است.
این بحث ارزشگذاری، رد، یا تاییداین وضعیت نیست ؛ بلکه بحث انقلابی است که در حال رخ دادن است، یا رخ داده است.
به آینده میاندیشم....
آن چیزی که من را دراین بحث یاری میکند واژهایست به نام واقعیت مجازی یا virtual reality.
نوبت اوست که من را به چالش بکشد....
- مگر معمار نیستی؟
- چرا... هستم... فکر میکنم باشم.
چشمکی میزند... میگوید :
-ولی خانه من را معمارها نساخته اند....
منظورش را میفهمم...
او دارد از مونیتورش شکایت میکند.
خانه / آینده
اتفاقی که درون صفحههای مونیتور یا تلویزیون یا درون گوشیهای موبایل ما میافتد، «مجاز»ی است که وجود خارجی ندارد، بلکه به کمک تکنولوژی کامپیوتری، بازنمایی واقعیت است. در واژه شناسی بهاین نوع اتفاقات « حقیقت مجازی» یا Virtual Reality یا به اختصار VR گفته میشود.
اکثرVRهای کنونیای که با انسانها عجین شدهاند، بازنماییهای بصری هستند، فیلمهای تلویزیونی، بازیهای کامپیوتری و... تجربههایی مجازی هستند که به کمک حس بینایی انسان درک میگردند. هرچند تجربههایی مانند تلفن یا آواهای ضبط شده نیز بازنماییهایی مجازی در ارتباط با قوه شنوایی هستند. در سطوح پیشرفتهتر حسهای لامسه و بویایی هم گاهی در تجربههای VR مداخله میکنند، حتی به کمک دستگاههایی که مستقیما به سلولهای مغز متصل میشوند، امکان بازسازی حس چشایی هم در نمونههای آزمایشگاهی فراهم شده است.
این موضوعها بیانگراین حقیقت هستند که تکنولوژی تا جایی پیشرفت کرده است که میتواند در شرایط آزمایشگاهی تمامیحواس بدن را با یک تجربه مجازی مواجه سازد، در واقعامکان بازنمایی یک حقیقت مجازی برای انسان فراهم میگردد. میزان فراگیری و عمومیتاین موضوع برای جوامع گستردهتر از یک فرد، به عواملی مانند هزینهها، و پیشرفت پردازشگرها بستگی دارد.
تصور انسان در یک فضای کاملا مجازی، افق تازهای از آینده را ترسیم میکند. در همین زمان حال VR در بسیاری از زمینهها به یاری بشر آمده است؛ شبیهسازهای پرواز برای آموزش خلبانان، یا شبیهسازهای عمل جراحی و یا شبیهسازهای بازدید از مکانهای فرهنگی همگی مدل کوچکی از اتفاق فراگیری است که ممکن است در آینده، همه انسانهای عادی را درگیر خود سازد.
یکی از مهمترین سندهایی که در مورد واقعیت مجازی نگاشته شده است کتابی از مایکل هیم به نام The Metaphysics of Virtual Reality میباشد. هیم از بُعد هستی شناسی، واقعیت مجازی را هم سطح واقعیت دانسته است. او معتقد است گذران بخشی از زندگی انسانها در VR امری گریز ناپذیر است. هیم ادامه میدهد، انسانهای آینده برای فعالیتهای روزمره خود نیازی به نقل انتقال میان مکانهای متفاوت ندارند و در یک دنیای دوم کهامن تر است میتوانند اکثر فعالیتهای روزمره خود را انجام دهند. هر چنداین موضوع که نمیتوان زندگی جسم و ماده را فراموش کرد همچنان به عنوان یک عادت قابل درک است.
آینده VR قابل پیش بینی نیست، ولی و بالاتر رفتن سرعت پردازشگرها، سه بعدی شدن تصاویر و بهبود کیفیت آنها، تغییر و گسترش شیوه اینپوت اطلاعات، قدمهایی است که ثانیه به ثانیه در حال طی شدن است. آنچیزی که بزرگترین مانع برایاین تکنولوژی است، مقاومت جوامع سنتی، برای فاصله گیری از دنیای ماده و نزدیک شدن به دنیای مجاز است ؛اینامر با توجه به نیازهای بشر برای کوتاه کردن فاصلههای مکانی و زمانی ، همینامروز هم مقاومتی شکستنی به نظر میرسد.
یکی از خاصیتهای زندگی مجازی که میچلو اس.کلین در کتاب خود به نام Power, Madness, and Immortality: The Future of Virtual Reality به آن اشاره نموده، اینست که زندگی مجازی باعث گسترده شدن اختیارات فردی در عرصه زندگی فردی و اجتماعی گشته و حتی حقوق بشر در جامعه مجازی عادلانه تر و دقیق تر اجرا میگردد.
با توجه به آنچه از پیشرفت وامکانات تکنولوژی VR گفته شد، و اتفاقاتی کهامروز در زندگی بشر میافتد، میتوان این پیشبینی یا تئوری را مطرح کرد که انسان آینده، علاوه بر خانه فیزیکی خود میتواند خانهای مجازی هم داشته باشد. خانهای که امروز هم در پشت کامپیوتر خود دارد، ولی مانند غارها و چادرهای بدوی، فاصله زیادی باایده آل خود دارد.
خانه مجازی آینده میتواند بر خلاف مونیتورهای امروز یک «غوطه وری کامل» با فضاهای کاملا چند بعدی باشد ، که علاوه بر حسهای بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی، احساسات فردی نیز در آن فعال باشند. از آنجایی قوانین خانه مجازیِ فرد، توسط خود فرد نوشته میشوند، خانه جدید میتواند «محدودیت»های خانههای فیزیکی را نداشته باشد. مکان، زمان، جاذبه، نور... همگی تبدیل به «پارامتر»هایی میشوند که به دست خود انسان تغییر میکنند. واین به این معناست که :
تنها میراث باقیمانده از خانههایامروز در خانههای مجازی آینده «حس حضور در فضای معماری» خواهد بود.
درحالیکه من هم دوربینم را به کناری نهادهام و در حال صحبت با دوست تازهام هستم، نسیمیلای درختان حیاط خانه میپیچد... و به سادگی وزیدن آن نسیم، فضا عوض میشود.
به او میگویم :
-حالا که خوب نگاه میکنم احساس میکنم در همین خانه طباطباییها هم حس خوبی هست
میگوید :
-درست است، برای همینامروز آمدهام خانه را حس کنم، توی همین خانه هم سعی شده مکان تا حدامکان حذف شود. به شفافیت فضاها نگاه کن، ببین چگونه درون جرم کل خانه جاری شده است، عملکردهای مختلف با هم در آمیخته اند، درها و پنجرههای فراوان که توی دل هم باز میشوند، انگاری معمار تمام تلاش خود را برای حذف مکان به کار برده است و تنها فضا باقی مانده است.
انگاری انسان بیننده در فضا سیال است.